اميررضااميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

عشق ماماني و بابايي

چهارماهگي

اميررضاي گلم سلام عزيزم شما ديروز چهارماهه شدي،مبارك باشه گلم...ديروز اولين سيزده بدري بود كه تو با ما بودي ولي به احترام باباجاجي ما تو خونه مونديم... چون ديروز تعطيل بود،امروز واكسن چهارماهگيت را زدي،يه خورده بي حالي و كمي تب داري... الهي بميرم كه وقتي پاهات را تكون ميدي كلي گريه مي كني و دل ماماني را ريش مي كني  خدا كنه تبت زياد بالا نره... دوستت داريم عزيز دلم ...
14 فروردين 1391

فوت باباحاجي

عزيزم سلام ماماني، بابابزرگم پنج شنبه دهم فروردين فوت شدند.خيلي خيلي ناراحتم...خدا رحمتشون كنه و با حضرت علي(ع) همنشينشون كنه... دو سال پيش مادريزرگ عزيزم فوت شدند،تو اين دو سال باباحاجي كلي دلتنگشون بودند و غصه مي خوردند. الان ديگه باباحاجي عزيزم در كنار مادربزرگ گلم و خاله مهربونم دور هم جمع شدند،ديگه روحشون آروم گرفته، ديگه غصه دوري ندارند. خدا رحمتشون كنه، دوستان عزيزم براي شادي روح اموات خصوصا پدربزرگ،مادر بزرگ و خاله من يه صلوات با يه فاتحه بخونيد.ممنونم
12 فروردين 1391

مريضي باباحاجي

سلام عسلكم ديروز باباحاجي،بابابزرگ ماماني، از مشهد برگشتند. توي راه خونريزي داشتند و واسه همين فردوس بستري شده بودند. بعد از تزريق دو كيسه خون و بهبودي نسبي راهي يزد شدند. طرفهاي شب باز خونريزي داشتند كه به صلاح ديد دكتر بستري مي شوند. امروز صبح معلوم شده كه يه توده اي داخل مثانه شون است و بايد عمل بشن، عزيزم خيلي خيلي ناراحتم  و خيلي هم نگران مامان جونم،خدا كنه چيز خاصي نباشه... دوستان عزيز ازتون خواهش مي كنم بعد از خوندن اين پست براي شفاي همه ي مريضا خصوصا باباحاجي من دعا كنيد و يه صلوات بفرستيد... ممنون ...
5 فروردين 1391

روزهاي اول سال

گل پسمل سلام امسال سال تخويل حدوداي ساعت 8:50 صبح بود. تو روز قبلش قرار بود با مامان جون بري حموم كه به دليل يك سري كارهاي عقب افتاده،نشد. صبح كه از خواب پا شدي خودتو خيس كرده بودي واسه همين با بابايي تصميم گرفتيم خودمون حمومت كنيم  و اين اولين باري بود كه توي خونه خودمون حموم كردي   لحظه سال تحويل خيلي لحظه زيبايي بود چون اولين سالي بود كه سه تايي كنار هم بوديم...عزيزم خدا را خيلي شكرگذاريم كه تو به جمع دو نفره مون اضافه شدي   بعد از لحظه سال تحويل نوبت به ديد و بازديد رسيد كه اول به خونه مامان جون رفتيم و دايي هاي مامان اونجا بودند،چشمت روز بد نبينه كلي غريبي كردي و گريه  بعد از اونم خونه مامان بزرگ رفتيم،اونجا با...
4 فروردين 1391

آغاز سال 1391

سالللللللللللللللللللللل نووووووووووووووووووووو مبارك    عزيزم خيلي خوشحالم كه اين سال را سه تايي باهم آغاز كرديم  دوستت داريمممممم ...
1 فروردين 1391
1